به نام خدا
مهاجرت و تمدن {قسمت پاياني}
الف-بررسي وضعيت اجتماعي و اقتصادي سرشکه
سرشکه 260 جريب برنجکاري و 100جريب باغ داشت !در سال 1354حکومت شاه بنا داشت روستاها را يکپارچه کند.از اين رو جاده و کانال بعرض70متر وپطول چند کيلومتر سرشکه را دو شقه کرد و با لوله گاز سرشکه چهار شقه شد! هر خانوار کمتر از نيم هکتار زمين داشت! هستند خانوار هايي که اصلا زمين نداشته و ندارند!با پيدايش انقلاب طرح يکپارچه سازي رها شد ولي چند سالي است که بخش هايي از سرشکه يکپارچه سازي مي شود! سال به سال سهم خانوار ها از زمين کشاورزي کوچک تر مي شود {بخاطر قانون ارث }
از اين رو قانون نا نوشته اي وجود دارد از هر خانواده اي يک نفر مي ماند وبقيه مهاجرت مي کنند! در سال هاي اخير خانوار هايي بودند که دسته جمعي کوچ کرده اند!
ب- نقش منفي دولت ها در اقتصاد کشاورزي سرشکه
در 40 سال اخير هر وقت پول نفت زيادتر شد واردات برنج نيز شدت گرفت!در صورتي که در 40 سال اخير متوسط نرخ رشد تورم 25 درصد بوده ولي برنج به اندازه نرخ رشد تورم هم افزايش قيمت نداشته است !چرا؟!زيرا دولت ها در 40سال اخير نماينده بازاريان بوده اند!
دولت ها بجاي اين که بيايند ابزارالات پيشرفته تر در اختيار کشاورزان قرار دهند و انان را با فناوري{تکنولوزي} روز اموزش دهند! تا متوسط توليد در هر جريب را افزايش دهند تا هم در امد کشاورزان افزايش يابد و هم به رفاه اجتماعي برسند.
و لي دولتمردان ايران راه استعماري و سود آور را انتخاب کرده اندو آن هم واردات بي رويه برنج بود !بگونه اي که اکنون فاصله قيمت برنج خارجي با ايراني نهايتا2000تومان است!در صورتي که نيروي کار کشاورزي برنج در سرشکه به ميانسالي رسيده و کارايي سابق را ندارند.در اين صورت چه اتفاقي در سرشکه مي افتد؟!قيمت نيروي کار کشاورزي در بازار سرشکه تعيين مي شود سال به سال عرضه از تقاضا ي نيروي کار کمتر است و لاجرم قيمت نيروي کار در اوج" کشت و کار و درو "بالاتر مي رود!و صد البته قيمت برنج را عرضه و تقاضاي برنج داخلي تعيين نمي کند ! بلکه واردات برنج خارجي معلوم مي سازد و کشاورزان سرشکه هر ساله مي گويند : دريغ از پارسال!
ب-رحيم پور