به نام خدا
سرشکه زادگاهم است .دبستانش 63 ساله است . مردان و زنان زيادي را در دامان پر مهرخود پرورانيده است . چون ديگر روستا ها از گزند روزگار در امان نمانده است ! اما هنوز پا برجا و ايستاده است! در 40 سال پيش از روستا هايي چون اميرهنده و دهسر و کلشتاجان و...نواموزان براي اموختن به سرشکه مي امدند! و سرشکه" شمع جمع " بود ! با 500 خانوار و260جريب زمين برنجکاري و 100 جريب باغ و بوستان! زمين ناکافي {به دليل قانون ارث اسلامي و پر جمعيت بودن خانوارها و ...}سرشکه را از عظمت پيشين انداخته و همچون کشور ايران که تاريخ تمدن گرانسنگ دارد ولي "حال"ش خوش نيست !
کوتاه شدن "دوره برنجکاري" و "رشد دانش اموختگي"و نبود صنايع جنبي و بازارکار" سرشکه را به عنوان روستايي بزرگ و کهن در انزوا برده است ! و همچون "تخت جمشيد" بايد بر اثار باقي مانده از ان با عظمت نگاه کرد و لي خون گريست! و تاسف بارتر اين که نمي توان برايش کاري کرد ! در 40سال گذشته هر از چندگاهي پول نفت بالارفته و به دنبال ان واردات کالاهاي اصلي به داخل کشور همچون سيلاب " کيا جوب "سرازير گشته است! متوسط مصرف سرانه برنج هر ايراني - در سال- 36کيلو گرم مي باشد ولي "عمده خر ها(واردکنندگان)42کيلوگرم وارد کرده اند!نتيجه اين کار چه مي شود:
1-ارزانتر شدن برنج نسبت به کالاي ديگر2-زير کشت نرفتن زمبن هاي حاصل خيز 3-فرار نيروي کار به کلان شهرها 4- نزديک ترشدن قيمت برنج ( خارجي4500 و ايراني 6500تومان)- " برنج خاطره هندي اينک در سبد کالاهاي ايراني{ در دولت تدبير و اميد} توزيع شده ! و در خاطره ها مانده است!
مقايسه قيمت برنج مرغوب ايراني با نخود و لوبيا در ايران{ مقايسه تمدن 5000 ساله ايران زمين با حکومت غصبي و بي ريشه 300ساله امريکاست! } نتيجه:
نخود و لوبيا را صادر و باعث گراني ان ها وبرنج را وارد و سبب ارزاني ان مي شويم! (زنده باد سرشکه). {بيژن رحيم پورسرشکه}